بلبلی برگ گلی خوشرنگ بر منقار داشت .و ندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت .گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست ؟گفت ما را جلوه ی معشوق در این کار داشت .
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت ؟گفت : ای عاشق دیوانه فراموش شوی .سوخت پروانه ولی خوب جوابش را دادگفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی .