اصطرلاب

مست میکند مرا اندیشه فرزند تمدّنی بودن که تجلیگاه هنر اسلامی شد

اصطرلاب

مست میکند مرا اندیشه فرزند تمدّنی بودن که تجلیگاه هنر اسلامی شد

ضفر

بر این انبوهی سودای ملک ری حیرانم.

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود

لدن

قصه کوتاهیست امّا به بلندای لذت تمام این سالها.
تمام دانسته‌هایم و حتی اشتیاقم به بیشتر دانستن، از معلّمیست که اندکی بعد از اولین درس، تصمیم گرفتم دیگر سلامش نکنم.

تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل

ایقان

شاید هم چنین وثوقی به صحت افکار چندان با توحید سازگار نباشد.

عاشق دردی‌کش اندر بند مال و جاه نیست