راست بود نرگس،
ریحان از سخنهایی که حق گفتنشان را ادا نکرد، رها نمیشود.
راست بود نرگس.
هرچند،
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
ریحانه میگفت: فرکانس طبیعی لزوما وابسته به حرکت شتابدار بارست؟
میگفت: آیا همه ذرات باردار فرکانس طبیعی دارند؟
میگفت: اگر بله، پس چرا بار در حرکت یکنواخت ، در خلاء، تابش نمیکند؟
میگفت: تابش نکردن، از نداشتن فرکانس طبیعی نیست؟
ریحان نگاهش کرد و نگفت:
توبهای نصوح از گناهی که ابتلایش معاشرت ریحانه است با قومی که ترس از «اسکوپ شدن» دارند.
حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
ای امت الگوی استاندارد ذرات،
مگر نه اینکه وجود جملات متقابل، خود از ناکارآمدی الگویتان است؟
پس چرا ایمان نمیآورید؟
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ
امّا نه آنقدر که قهقهه مستانه دیگران برای خطای ناکرده را تاب بیاورم ریحان.