انتظار دلخور نشدن ریحان بیجاترست از دلخوریش
تصوّف سایه فرهنگ و تمدّن اسلامی است. اگر سایه را نبینیم، از روشنایی آگاهی نداریم.
رقمهای ریحانست در حاشیه ورقهای ریحانه، حالا که نه تماشاگرست و نه بازیگر.
شاید هم تنها به بازی گرفتهشدهاست.
تصمیمی فراتر از تصور ریحان.
انجامش جرأت میخواهد، امتناعش هم.
انجامش سعه صدر میخواهد، امتناعش هم.
انجامش در اختیار تام ریحانست، امتناعش هم.
سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنَا إلّا ما عَلَّمْتَنا
شاید هم گرداندن همهمه ذهن به ردیف و دستگاهی دلنشنین،
جادوی پرتقال و علاءالدین بوده.
کسی چه میداند.
در پارس که تا بودست از ولوله آسودست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی
بیا و بگو،
از تمام دانستهها و ندانستههایت.
بگو،
حتی اگر تنها لحظهای این همهمه به تماشا بنشیند.
ساقیا در ده شرابی دلگشای
هین که دل برخاست غم در سر نشست
تنها چاره این روزها، توقف یک ماهه تمام ساعتها و تقویمهاست.
گویا ریحان و کلامش، در بند همهمه بیامان اندیشههای مضطر ریحانهاند.
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود