اصطرلاب

مست میکند مرا اندیشه فرزند تمدّنی بودن که تجلیگاه هنر اسلامی شد

اصطرلاب

مست میکند مرا اندیشه فرزند تمدّنی بودن که تجلیگاه هنر اسلامی شد

بریه

قلم بود و حرمتش ...

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد

سهب

شاید تنها راه رهایی از این دو راهی، آن ندایی باشد که نوادگان شیخ روزبهان را به شیراز باز خواند.

...
یا هست و پرده‌دار نشانم نمیدهد

تتق

در این هیاهوی تلخ،
تو را گم کرده‌ام.
بیا و مرا ببر به قصه‌های عطر برنج، رنگ نارنج.
حتی به حد طلوع دو هلال نو.

رصاد

تصمیمی عجیب در آستانه بود،
ندا آمد،

«آقای درخشانی، یه دشتی هم برای ما کوک کن!»

کلام ناصح امین در خاطرم آمد و آرزو این شد،

«آقای درخشانی، یه گرانش کوانتومی هم برای ریحان کوک کن!»