اینک که نه به اختیار از بهشت یقین قدم به گرداب تردید گذاشتم،
خود را خواسته به تقدیرت سپردم.
افسارم به دست گیر و هر آنچه خواهی کن،
و هرجا دانی بر،
که جز تو هیچ ندارم و ندانم.
شاید،
... فَلَمّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها قالَ اِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدً مِنْ قَوارِیرَ ...
عجیبند این خراسانیان،
یا در اوج اندیشه، یا در حضیض تعصّب کور.
گویا میانهای ندارند.
نمیدانم از تمام انقلابهای نکرده ریحان بترسم یا از انقلابهای پیدرپی دوستان.
بیا و اینبار رودرروی ریحان بگو،
آیا بر غیر نبی هم میخوانی