گویی آنها که جَعَلوا الْقُرْآنَ عِضین،
از خاطر بردهاند که لایُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکومَتِکْ.
و فریادهای پیاپی از این مجلس معصیت اله است.
کیهانشناسان، قومی که تمام نمیشوند:
پس از یک و ماه و نیم مصاحبت هر روزه با این مخلوقات، فهمم شد که بسان کودکی هستند مترصد لعبت زیبا و فاخری در دست کودک دانای دیگر. از پی تصاحب آن به هزاران حیلت، سعی بلامحلی در بهره از آن میکنند. لیک چون دانشش را ندارند، یا نابودش میکنند و یا در چالهای رها. این رویه برخلاف ریسمان دوستانست که خود را ورای طبقه کارگری گرانش میدانند. همین لطف ریسمانیهاست که عیسای فیزیک را به کیش خویش میگذارد و موسایش را هم به کیش خویش.
خدایا، لعبت گرانش را تا میزانش در قیامت فیزیک، از شهود کیهانشناسان مصون دار، آمین.
الا ای خسرو گرانش کوانتومی حلقه،
دریغ که کلام سرزمین پارس نمیدانی تا برایت بخوانم
میدانی،
ارزشگذاری دوگانه بیش از دروغ عیان، ریحان را میفرساید.
بردباری در قبال فراموش شدن بمراتب سختترست،
امّا میسرتر، امکانپذیرتر.
وقتی خاص بودن عام شد، تنها خاص عامیّتست.
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت
طائر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود