روزهایی میگذرد که آگاهانه نمیخواهم حکم آن آرزو برای ریحانه را بدانم.
چرا که همچنان امید بر تفالی با مطلع
نمیدانم آن دم که به «لیطمئن قلبی» و «رب اجعل لی آیة» ترغیب میکند،
مستشاری مؤتمن است یا مفتی.
نمیدانم از تبعات این خواسته مستانه باید ترسید یا نه.
بار خدایا،
به حق عمق درک اولیاء مقرّب ترمودینامیک و مکانیک آماری،
اگر تقدیر بر آنست که در آینده عطیهای از این دانش به ریحانه دهی،
تقدیر را بر اکنون بگردان.
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود؟
میترسم،
از این سیر همیشگی ریحانه در روزهای رفته دور،
با ترجیع بند « اگر ... اگر ... ».
... إِلّا مَنْ أتَی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیم