اصطرلاب

مست میکند مرا اندیشه فرزند تمدّنی بودن که تجلیگاه هنر اسلامی شد

اصطرلاب

مست میکند مرا اندیشه فرزند تمدّنی بودن که تجلیگاه هنر اسلامی شد

نون

بیا به سخن بنشینیم،
با نی.
تو از «عین» بگو،
و ریحان همچنان مبهوت در خم «هیچ».

ساعتی در جهان خرَم بودن، بی‌غم بودن، بی‌غم بودن

میسره

میدانی،
ریحانه هیچ مشاهده‌پذیری از ریحان نیست،
و نه حتی هیچ مشاهده‌ناپذیری از او.
ریحانه به تمامی خواست کیهانست و نه ریحان.

گفت حافظ گله‌ای از دل شیدا میکرد

قائل

ریحان همچنان بر این باورست که،
برای هر چیز زمانیست.

اگر رفت، برنمیگردد.

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی