-
هلیل
چهارشنبه 13 آذرماه سال 1398 10:04
مدّتها ریحان برایم خواند« اشکال از آنجاشد که جبر اختیار نشد، آنروز که اختیار بر من جبر شد»و حال حافظ میخواندنقش مستوری و مستی نه بدست من و توستآنچه سلطان ازل گفت بکن آن کردمشاید هم نیک زمانی برای سرگردانی میانشان نیست.ایکاش ایمان بیاورد،ریحان را میگویم.
-
بکرایی
یکشنبه 10 آذرماه سال 1398 23:11
چقدر ریحان محتاج لحظههاییست برای تامّل.دل که آیینه شاهیست غباری دارد
-
رز
یکشنبه 12 آبانماه سال 1398 17:43
اگر اشتباهاتمان را نابخشودنی میانگاشتیم، یحتمل زندگی سختتر میشد، امّا بحتم درستتر، کم خطاتر.
-
مغلق
جمعه 10 آبانماه سال 1398 13:04
میدانی، تنها ثمره فکرهای مبهم اینروزها اینست که، پروا جدای از ترس است، همانگونه که احتیاط جدای از محافظهکاری. و از اینها چه ماند برای ریحان جز حسرت گذر زمان؟! مَن ذَا الّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إلّا بِإذْنِه
-
مفرقه
سهشنبه 7 آبانماه سال 1398 22:24
میدانی، برخی خطاها آنچنان قیمتی دارند، که عذرخواهی جز تمسخر نیست. سرمستی بخشیده شدن تنها شایسته عفو حقست، نه مقابل نگاه مخلوقی چون ریحان، که لطف خدا بیشتر از جرم ماست نه مخلوقش.
-
غبرا
یکشنبه 5 آبانماه سال 1398 09:26
سلام بر نبی، از جانب آنکه شهادت میدهد، دین فروشان متاعی جز آنچه امیر پوستین وارونهاش خواند، ندارند. سلام بر نبی، از جانب ریحان.
-
عصّار
دوشنبه 29 مهرماه سال 1398 20:08
از هاتف شنیدم، گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی و از ناصح، دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی در مستی باور دارم هر دو صراطست. لیک در منطق ریحان در دو سوی مقابل.
-
چهار، ده
جمعه 26 مهرماه سال 1398 22:50
چپ یا راست؟ تو بگو، اگر میتوانی.
-
سمات
شنبه 20 مهرماه سال 1398 11:28
میدانی ریحان، شنونده خوبی بودن بسیار سخت است، امّا نه بقدر شنونده خوبی نداشتن. ... ملامت گفتن چه سود دارد ...
-
همتافته
دوشنبه 15 مهرماه سال 1398 19:26
ریحان شهادت میدهد به صداقت خوانده هاتف، عشق و شباب و رندی مجموعه مرداست چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد امّا گویا علّت یکم غافلست از بطلان علّت تامه پس از شباب. میدانی، شباب میگذرد چرا که عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد ...
-
شب، سکوت، اصطرلاب
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1398 00:30
پناهگاه شبانه خوبیست، این میز گرد میانه اطاق با سه صندلی لهستانیاش. آنسو کتابها به نظاره. نزدیکتر نی دزفول، حافظ هم، شجریان هم، بیداد هم ... یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
-
حتّی
شنبه 6 مهرماه سال 1398 11:00
مهر تلخیست، صبحهایش تلختر. میدانی، باز شوق یوسفم دامن گرفت از غبطه بر آنچه برای رسیدن به اینجا، گذاشتم و گذشتم، به کجا پناه میتوان برد، که بر ریحان عیانست که جز ریحان مقصری نیست. شاید آبان بهتری باشد، شاید هم نه ...
-
غمزه
دوشنبه 15 خردادماه سال 1396 22:16
تنها مرهم این پریشانی، شاید، نشستن زیر آن سقف مسین زنگار گرفته باشد. به حدّ دو طلوع هلال نو. رو در رو. تو تمامی کلام، و من تمامی نظر. در این شب سیاهم گمگشت راه مقصود از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
-
Quad Espresso
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 10:06
چقدر روح محتاج لحظه هایی است که یک ماجرا رو اونقدر برای خودش بازگو کنه ، تا خسته بشه !
-
سیزده
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1392 21:48
تا بیشتر از این جوش نیاوردم ، لطف کن و خودت اعتراف کن ! تو کی هستی که دعات در حقم مستجاب شد ؟! هان ؟!
-
پارسا
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 20:41
قبول کن گاهی باید عمیقاً دلگیر بود از این تمدّن نو ، قبول کن .
-
موضعیّت
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 20:46
من اصلاً آدمِ بزرگی نیستم، تنها می دونم، هرچقدر هم که بزرگ بودن هزینۀ بالایی داشته باشه، می صرفه !
-
سروش
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 02:52
مدّتهاست به این موضوع فکر میکنم که : چرا باید هر روز بخونم السلام علینا و علی عباد الله الصالحین ؟! واقعاً چه ربطی بین من و عباد صالح رب می تونه وجود داشته باشه ؟! هان ؟! چه ربطی ؟! جوگیری هم حدی داره !!! باور کن !
-
ریتون
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1392 00:04
یکی از کاربردهای مهم لپ تاپ اینه که بذاریش روی صندلی عقب ، ژاکتت رو بندازی روش و راحت سرت رو بذاری روش و به تمام چیزایی که دلت می خواد فکر کنی ، بدون این که مجبور بشی در مورد تفکراتت به بقیه توضیح بدی !
-
...
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1392 11:27
کاش ایمان می آوردیم به عمق اندوه علی (ع) در فراق فاطمه (س) ، کاش ایمان می آوردیم .
-
دل
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1392 10:46
ایاّم را مبارک باد از شما ، مبارک شمائید ! ایّام می آید ، تا به شما مبارک شود ! شمس تبریزی گفت .
-
...
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1384 23:40
بلبلی برگ گلی خوشرنگ بر منقار داشت . و ندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت . گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست ؟ گفت ما را جلوه ی معشوق در این کار داشت .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 23:07
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت ؟ گفت : ای عاشق دیوانه فراموش شوی . سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 09:40
به همه می گفتم : شیشه ها هم احساس دارند . اما همه می خندیدند . کاش بودی آن روز ابری که من رو ی شیشه نوشتم : تنهایم و شیشه برای من گریه کرد .
-
سلام
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 20:13
علت عاشق زعلتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست