-
قسطاس
جمعه 4 فروردینماه سال 1402 01:48
مهمّست که خود را به شنیدن دعوت کنیم و شنونده را به سخن. مهمّست. هروقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
-
دمش
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1402 09:24
شروع بهار، جز با نخستین نظر به ارغوانست؟ بی باده بهار خوش نباشد
-
مجمر
شنبه 27 اسفندماه سال 1401 22:26
در بی همسخنی، سخن جز به ضرورت نشاید. ازین مزوجه و خرقه نیک در تنگم
-
فسطاط
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1401 09:31
سلاما علی من غرسوا وروداً فی أرواحنا و رحلوا دون رعایتها ...
-
نمس
شنبه 20 اسفندماه سال 1401 09:44
همانقدر که دروغ خوب آنیست که باورپذیر باشد، احتمالا صداقت خوب هم آنست که چنان باشد. تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا کان جام نیاشامد جز عاشق رسوایی
-
اسطرلاب
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1401 21:08
وقتی ریحان (البته به حق) باغ را شدّاد خواند، نمیدانست صبح صد و شصت و پنجم حافظ میگوید شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود و شب چهاردانه ء مشتری در آسمانش میبیند. به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی [ریحانه]
-
نأث
جمعه 12 اسفندماه سال 1401 10:14
ما نه تنها در تاریخ، بلکه در همین «حال» میان این آشنانمایان ناآشنا هم گم میشویم. گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی
-
NETPB
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1401 00:01
میدانی، آن هنگام که در عالم ذر، ریحان در صف تقسیمِ «سوال پرسیدن» هروله میکرد، باغیّ ون * در صف تقسیم توهّم دانایی زنبیل گذاشته بودند. سرانجام این تناقض میترساندم. زانکه میگفتی نیام با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود * آدمهای بزرگ و کوچک باغ
-
حنی
جمعه 5 اسفندماه سال 1401 11:20
اگر نشستن گچ روی لباست بیشتر از اتلاف وقت شنونده نگرانت میکند، احتمالاً شایسته نام معلمی نیستی. آشنایان ره عشق در این بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
-
موضعیت
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1401 19:19
سنجش یکسال عمر ریحانه در گرو ساعتی از عمر آن دیگری بود که به جد نگرفت و کار از کار گذشت. ناراحتم. به غایت ناراحتم و حتی ... . شاید هم از عدل زمینی بیش از این خواستن، خطا باشد.
-
حصاد
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1401 00:01
من، تشنه گفت و شنود از افقهایم. تو بگو، کجاست مشتاق شنیدن و گفتن از آنها؟ وانگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند. سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی ...
-
قرطاس
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1401 22:22
چه سودست در دانستن اینکه غریبی ریحانه با میوههای این باغ از آنست که ریحان از باغ تفرجست و بس. این هم بماند برای نگفتن. آرزو صد کار مشکل باز پیش دل نهاد ورنه بر من ناامیدی کار آسان کرده بود
-
اصغا
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1401 13:47
شاید رسیدن به یقین، پیش از شک، همان جهل مرکب باشد. شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
-
لیلی
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1401 17:49
دل میخواهد توضیح دهد. نمیدانم برای که، نمیدانم برای چه. ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی جهان و هرچه در آنست صورتند و تو جانی
-
روزنه
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1401 21:48
پرده یکم. ده روز پیش، وقت رانندگی در دوربرگردان اندرزگو، در عالم خودم بودم و حافظ. چشمم افتاد به خانم رانندهای که از سمت راست سبقت بیجا میگرفت. رو به من کرد و زبانش را تا ته درآورد و من مبهوت حتی حوصله نکردم در دل چیزی بگویم. شاید انتقام ظاهرم را که مقابل خودش میدانست، میگرفت . پرده دوم. چهار روز پیش، پیکی بابت یافتن...
-
شدّاد
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1401 09:08
این دومین تجربه رسیدن به دور بزرگیست که در نزدیک خردست. باز هم همینجا. نمیدانم عیب از ریحانه است یا جا. من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود
-
وثاق
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1401 10:44
در این اندیشهام که چرا ریحانه تحریر «عین» در «غم» را به تحریرش در «علم» ترجیح میدهد؟! تا نیابم آنچه در مغز من است یک زمانی سرنخارم روز و شب
-
رغیبه
شنبه 8 بهمنماه سال 1401 09:32
به سراغ من اگر میآیید، با گل نرگس، خودنویس Midnight یا ساعت عقربهای بندچرمی بیایید. سخن غیر مگو با من معشوقهپرست کز وی و جام میام نیست به کس پروایی
-
BMS
چهارشنبه 28 دیماه سال 1401 20:25
آغاز این حزن آن بود که فیزیک را نه چنان که ریحان، بل چنانکه غیر میخواهد، باید بخواهم. ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
-
ابره
یکشنبه 25 دیماه سال 1401 14:42
حیف نام بزّاز بر دلّالی که معنای «یک چارک» را نداند. لیکن آنجا که غرض روی هنر پرده کشید دین و دل میرمد و ذوق و ذکاء میمیرد
-
رحض
دوشنبه 19 دیماه سال 1401 14:07
فرهنگ، هرچقدر هم فاخر، اگر به فضیلتی اخلاقی منتهی نشود، جز اسباب تفاخری موهوم نیست. و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود
-
رهص
جمعه 16 دیماه سال 1401 23:01
نمیدانی. ریحانه دارد تمام میشود، از سکوت ریحان در هیاهوی بیمحل این باغ شدّاد. نمیدانی. فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ
-
عنا
دوشنبه 12 دیماه سال 1401 08:28
میدانی، میاندیشم شاید رنجیدگی و تعب ۸۳ ایها برای معبود هم دلنشینست. کسی چه میداند. گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
-
دحض
چهارشنبه 7 دیماه سال 1401 14:24
دریغ که از چیستی ناوک شهاب سخنی نگفت، آن زمان که برایم تقریر کرد زجور چرخ چو حافظ بجان رسید دلت بسوی دیو محن ناوک شهاب انداز
-
تعذیر
دوشنبه 5 دیماه سال 1401 00:01
الها، فرهنگ را نه دسیسه فریب وجدان، که بنیان ایمان ریحان بخ واه. روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
-
معاضدت
شنبه 3 دیماه سال 1401 09:10
از دو گفتم، تا از یک پرسیده شوم. که نشد. گمان مبر که بر آن دل قرار باز آید
-
خنیا
یکشنبه 27 آذرماه سال 1401 23:08
در این هیاهوی گوساله سامری، اندوه رقص ژیروسکوپها مرا خواهد کشت. ... خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند
-
مکمن
شنبه 12 آذرماه سال 1401 09:18
اله تقارن و شکستهایش، ریحان شیفته را، نادان نظریه گروه مخواه. که من دلشده این ره نه به خود میپویم
-
دهار
یکشنبه 6 آذرماه سال 1401 08:25
پناه بر خالق، از دانستهایی که ندانستنش بر من پسندیدهتر بود. نفسم میگیرد، که هوا هم اینجا زندانیست
-
نارا
شنبه 5 آذرماه سال 1401 08:30
بقطع سیاوش کمینه حدّی برای مهارت نوازندگان مطلوبش میانگاشت. میاندیشم آیا ریحانه آن کمینه را در فیزیک دارد؟ زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند